به گزارش خبرگزاری مهر، هشتاد و چهارمین جلسه گروه علمی عرفان مجمع عالی حکمت اسلامی با موضوع اعتبار شهود خدا با ارائه بحث حجت الاسلام والمسلمین سلیمانی امیری برگزار شد که در این جلسه این کارشناس به ارائه بحت خود پرداخت که گزارشی کوتاه از این نشست اکنون از نظر شما می گذرد.
1ـ ادعا این است که اگر کسی خدا را شهود کرده باشد، شهود او برهان به معنای مصطلح بر وجود او است. خواه شهود صرفا، شهود خدا بدون هیچ صورتی باشد و خواه همراه با صورتی باشد.
2 ـ پیش فرض عقلی و فلسفی ما در این تحقیق این است که خدا حقیقتی است بینهایت، بنابراین ادعای شهود خدا باید برخوردار از این حقیقت باشد و گرنه شهود اموری که از محدودیت برخوردارند، شهود خدا تلقی نشده و برهانی که ما ادعای آن را داریم، بر چنین مشهوداتی جاری نیست.
3ـ بنابراین اگر شهود همراه با صورتی باشد، آن صورت مشهوده خدا نیست، هر چند میتواند، جلوهای از خدا باشد. بنابراین اگر همراه صورت مشهوده، به درستی ادعای شهود خدا را هم داشته باشد، به گونهای که ادعا شود، خدا رؤیت شده است، چنین شهودی برهان بر وجود خدا است.
4ـ در این تحقیق مفروض این است که عدهای خدا را شهود کردهاند. لااقل عدهای از آنها در ادعای خودشان کاذب نیستند. بنابراین در اینکه این عدهای خدا را شهود میکنند، نباید شک کرد. کما این که در بسیاری از اموری که برای دیگران رخ میدهد شک نمیکنیم. به هر حال این بحث که خدا مشهود واقع شده است نزاعی صغروی است و در تحقیق ما مفروض الوجود است و بحث ما کبروی است که بر فرض شهود خدا آیا میتوان مدعی وجود او بود یا خیر؟
5ـ اگر شهود خدا برهان بر وجود او باشد، این برهان برای چه کسی است؟ آیا برهان برای شهود کننده است یا برهان برای غیر او؟
6ـ برهان شهود خدا برای کسانی است که به شهود خدا باور دارند، خواه خود شاهد باشد و خواه دیگرانی که شهود نکردهاند ولی به شهود مدعیان شهود به درستی باور دارند.
7- برهان بر مدعای ما به طور عام از این قرار است که هرگاه چیزی شهود شود، آن چیز موجود است. مثلا اگر در خودمان گرسنگی را بیابیم، در این صورت به درستی میتوان گفت که «من گرسنگیام را مییابم» و به تعبیر سادهتر «من گرسنهام» و از این یافت حضوری میتوان نتیجه گرفت که گرسنگی واقعا موجود است. حال اگر گل سرخی را دیده باشم، باز به درستی میتوان مدعی شوم «من گل سرخی میبینم» نه این که بگویم که گل سرخی وجود دارد. و این حال خود میتوانم نتیجه بگیرم که «حالت دیدن گل سرخ به واسطه من وجود دارد» این گزاره مانند گزاه «من گل سرخ میبینم» صادق است. بنابراین تفاوت «من گرسنهام» و «گل سرخ میبینم» در چیست.
این دو گزاره در یک جهت مشترکاند و آن گزارش از یک حالت وجودی در من که یکی «حالت گرسنگی» است و دیگری «حالت دیدن گل سرخ» و اما جهت افتراق این است که حالت گرسنگی خود ارجاعی دارد یعنی حالت گرسنگی به یک واقعیتی دیگر غیر از حالت من که در من رخ داده است، سخنی به میان نمیآورد ولی حالت گرسنگی به یا شیئی دیگر ارجاع میدهد و آن وجود گل سرخ است که این وجود غیر از حالت دیدن است، بلکه متعلق دیدن است. متعلق حالت گرسنگی خود گرسنگیای است که بر من عارض شده است ولی حالت دیدن گل سرخ، دیدن است که بر من عارض شده است ولی خود دیدن که حالت است اشاره به امری بیرون از خود دارد. بنابراین برای تحقق چنین حالتی در ما باید بیرون از ما چیزی باشد، تا چنین حالتی در ما رخ دهد.
8ـ همیشه حالات درونی ما خود نمونی دارند و این حالت هم علم است و هم معلوم ولی برخی از آنها علاوه بر حالت خود نمونی حیثیت دیگر نمونی هم دارند. اگر حیثیت دیگر نمونی داشته باشند، در این صورت میگوییم که آن دیگری صرف نظر از من و حالت من به عنوان امر واقعی موجود است. تا گل سرخی در واقع نباشد، فعل رؤیت از من سر نمیزند. به تعبیر دیگر، رؤیت فعلی از ناحیة فاعل به متعلقی که بیرون از فاعل است، تعلق میگیرد. و اگر متعلق به هیچ وجه موجود نباشد، و در عین حال رؤیت تعلق بگیرد، تناقض است. بنابراین دیگر نمونی برخی از حالات ما برهانی بر وجود آن است.
9ـ حال اگر کسی ادعا کند، که خدا را بی واسطه رؤیت کرده است و یا با رؤیت حضوری واقعیتی برتر یا حتی با رؤیت امر محسوسی حالی به او دست دهد که به راستی احساس کند که خدا را رؤیت کرده است: «ما رأیت الله شیئا الا و رأیت الله قبله ومعه وبعده»، در این صورت به راستی خدا مشهود او است؛ زیرا او دارای حالتی در خود است که ضمن این که بازگو کننده وجود خود حالت است، بازگو کننده وجود متعلق خود یعنی وجود هم هست.
10ـ بنابراین دو گزاره «من خدا را دیدهام» و «خدا وجود ندارد» تناقض درونی دارد. همانطور که بگوییم: سقراط انسان است و هر انسانی میراست و سقراط میرا نیست» تناقض درونی دارد. طبق این بیان برهان مورد ادعا قیاسی است. و قیاس را میتوان به صورت ذیل بیان کرد: الف) خدا دیده شده است؛ ب) هر دیده شدهای موجود است؛ زیرا دیدن چیزی حیثیت دیگر نمونی دارد؛ ج) خدا خدا موجود است.
شبهات
1ـ مارتین در مقاله «رؤیت خدا[1]» کبرای استدلال فوق را مناقشه کرده است. بنابراین از نظر او استدلال از نوع قیاسی نیست. از نظر مارتین در استدلال بالا نمیتوان از یک حیثیت روانشناختی عبور کرد و به یک حیثیت وجود شناختی رسید. از نظر او هیچ یک از گزارههای روانشناختی زیرا دال بر چیزی بیرون از حیطة روان انسان نمیتوانند باشد.
احساس میکنم که گویی شخص نامرئی علاقمند به خیر وسعادت من است؛
شادی و وجدی احساس میکنم کاملا متفاوت از هر شادیای که تاکنون داشتهام؛
به سبب گناهکاریام احساس شرمندگی و سرافکندگی میکنم؛
احساس میکنم که گویی متعهد شدهام تمام جد و جهدم را وقف زیستن به شیوه خاصی کنم.
پاسخ: روشن است که با صرف ادعای روانشناختی نمیتوان وجودی بیش از حالت روانی را اثبات کرد اما سخن در این است که برخی از حالت روانشناختی حیثیت بیرون نمونی دارند و امکان ندارد حیثیت بیرون نمونی محقق باشد و در عین حال بیرون نمون نباشد و این تناقض است. و لذا صرف نظر از عبارت «گویی» در بند أ) گزارش از مواجهه با شخصی است. اگر واقعا چنین احساسی تحقق یافته باشد، پس او با شخصی روبرو شده است.
2 ـ از نظر مارتین حتی نمیتوان با استدلال استقرایی نیز وجود خدا را نتیجه گرفت. از نظر او این دو گزارش «از ساعت 37 :6 بعد از ظهر فلان روز انسان دیگری شدهام» و «در ساعت 37 :6 بعد از ظهر فلان روز تجربه مستقیم و بی واسطه ای از خدا داشتم» با هم متفاوتاند. اولی را میتوانیم با بررسی حالات قبل و بعد از این تجربه بررسی کنیم و درستی یا نادرستی آن را در یابیم ولی در دومی شخص هرگونه رفتاری داشته باشد، نمیتواند دال بر درستی آن تجربه باشد. مثلا ترک خلق و خوی ناپسند دلیل بر مدعای او نمیتواند باشد. مارتین میگوید: «آزمونهایی وجود ندارد که بتوان آنها را در خصوص اثبات تجربة اصیل و حقیقی خدا و تمییز قطعی آن از تجربههای غیر حقیقی به کاربست».
اولا: مارتین در ضمن میپذیرد که اگر تجربه واقعی باشد و صدق صغرا احراز شود، نتیجه میدهد که خدا وجود دارد.
ثانیاً: اشکال مارتین در صغرای استدلال است. یعنی احراز نمیشود که صغرا واقع شده است یا خیر؟ تا با ضمیمه شدن کبرا نتیجه حاصل شود. سؤال ما این است که صغرا برای برای کسی که خدا را خود مستقیم مییابد، احراز نمیشود و یا ما که آن حالت رؤیت مستقیم را نمییابیم.
برای ما همانطور که فرد دیگر شدن را نمییابیم باید به قرائن دیگر مراجعه کنیم که تا صغرا را احراز کنیم، در اینجا هم باید با قرائن دیگر باید به احراز صغرا برسیم. اگر مدعی رؤیت مستقیم خدا یک عمر در میان مردم زندگی کرده باشد و او را به عنوان راستگو شناخته باشند، چنین راستگویی بگوید که من خدا را مستقیم دیدهامد، صغرا احراز میشود. اما برای شخص تجربه کننده، چه درحالت اول که خود را متحول یافته و حالت دوم که خدا را به طور مستقیم یافته است، فرقی نمیکند که صغرا برای او محرز است. و با ضمیمه کردن کبرا نتیجه حاصل میشود.
ممکن است گفته شود که حالت اول که انسان میبیند که انسان دیگر شده است با حالت دوم رؤیت مستقیم خدا است تفاوت وجود دارد. در حالت وجود خود حالت خودش است که امری است به خودش وابسته است ولی در دومی چون وجود حالتی است که در عین حال وابسته خودش است از آن جهت که رؤیت وابسته به خود رائی است به امری دیگر هم وابستگی دارد که دلیل بر وجود آن نداریم.
ولی آیا میپذیریم که رؤیت مستقیم خدا به عنوان حالتی در ما تحقق یافته است یا نه؟ اگر میپذیریم که باید هم بپذیریم، رؤیت بدون شیئی که مورد رؤیت است تحقق نمییابد. پس رؤیت خدا دال بر وجود خدا است و گرنه لازم میآید که رؤیت خدا در عین حال که رؤیت است رؤیت نباشد و یا در عین حالی که رؤیت مستقیم خدا است رؤیت مستقیم خدا نباشد و این تناقض است.
3ـ مارتین مدعی است که رؤیت خدا نه قیاسی است و نه استقرایی بلکه رؤیت خدا مانند یک حس ششم است، که روند وارسی وجود ندارد تا درستی آن را تأیید کند، چون رؤیت خدا امری منحصر به فرد و انتقال ناپذیر است، هر چند رؤیت خدا را نمیتوان انکار کرد. دست کم نوع وارسی را میتوان بر درستی رؤیت خدا را در نظر گرفت:
اول: عارف مربی که بر وجود متربی خود احاطة وجودی دارد، میتواند گزارش او را تأیید کند و یقین حاصل کند که او خدا را رؤیت کرده است و حتی میتواند به متربی خود اطمینان دهد که او خدا را دیده است. روشن است که روند وارسی این امور را متخصصین این امور باید انجام دهند نه آن که از این امور طرفی نمیبندد.
دوم: شخص رؤیت کننده این حالت خود را با دیگر حالاتی که برای او پیش آمده و در واقع رؤیت خدا نبوده است مقایسه کند و بنگرد که این حالت مانند آن حالات است یا حالت جدیدی است بی نظیر که با محک باید خدا باشد چرا که بر اوصاف خدا قابل تطبیق است.
سوم: مطابقت دادن کشف خود با کشف و شهودهای عارفان برتر است.
________________________________________
[1] . سی بی مارتین «رؤیت خدا» ترجمه بابک عباسی، نقد و نظر، شماره 34.
نظر شما